تنها ماند، خیلی خیلی تنها. در جهانی بدون خدا و بدون انسان. بدون عشق یا بدون بخشش.
روحش گم شد در علفزار تنهایی ۲۵ عیار. مرگ تنها نتیجه ی پیاده روی طولانی او در بیابان سوزان زندگی شد. هرچند پایان خوشی بود. اما حقیقت را هیچگاه در نیافت. آفتاب فقط مغز سرش را سوزاند؛ مغزش را در مایع مغزی-نخاعی داغ جوشاند.
درباره این سایت