نگاهمان در نگاه هم می‌افتد‌. قبلا کجدار و مریز با او طی میکردم. اما هم اکنون انگار کینه ی دیرینه ام از او تازه شده. نه اینکه کار بدی کرده باشد ها. نه نه. اتفاقا کار بدی کرده دست خودش نیست ذات بدی دارد. نمیخواهم چشمم به او بیفتد. انگار که به موجود کثیفی نگاه میکنم. موجودی که جهل سرتاپایش را فراگرفته.

این میزان از کینه. این میزان از نفرت. و این میزان از عصبانیت آمیخته با هیجان ناراحتی مرا دیوانه کرده. فقط در خودم میریزم و خفه خون میگیرم. گاهی هم بغض میکنم. گاهی دلم میخواهد سرم را به جایی بکوبانم.

از او نفرت دارم. او با من بد کرد.

 

خفه شو خفه شو خفه شو.

تمرکز کن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ادرس اصلي مشتي چت - انوش چت|بهياران چت|مشتي چت|مشهد چت|باخرز چت| مشاور ديجيتال Mike فانوس طریق برنامه نویسی اندروید Get Up ; And Then Never Give Up amozesh تور